2011-01-31, 06:08 PM
به نام خدا
سلام
![[عکس: emamhasan2.jpg]](http://www.rasekhoon.net/_websitedata/article/articleimages/1110/10506/emamhasan2.jpg)
امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ میكرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقهی حقیقی كه به وی داشت همهجا سخن میگفت.
آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:
«هر كس میخواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه كند». (7)
«حسن گل خوشبویی است كه من از دنیا برگرفتهام». (8)
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در كنارش نشانید و نگاهی به مردم كرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». (9)
یكی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله میگوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم كه امام حسن علیه السلام را بر دوش میكشید و میفرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». (10)
روزی پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را بر دوش گرفته بود، مردی گفت: ای پسر بر مركب خوبی سوار شدهای. پیامبر فرمود: «او هم سوار خوبی است». (11)
شبی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نماز عشأ میخواند و سجدهای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحتبودم كه پیادهاش كنم. (12)
انس بن مالك نقل میكند كه: رسول الله صلی الله علیه و آله دربارهی امام حسن علیه السلام به من فرمود:
ای انس! حسن فرزند و میوهی دل من است، اگر كسی او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا بیازارد، خدا را اذیت كرده است. (13)
زینب دختر ابو رافع میگوید: حضرت زهرا (س) در هنگام بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله هر دو فرزندش را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و فرمود: اینان فرزندان شما هستند. اكنون ارثی به آنان بدهید. حضرت فرمود:
«شرف و مجد و سیادتم را به حسن علیه السلام دادم و شجاعت وجود خویش را به حسین علیه السلام بخشیدم». (14)
اسوهی بزرگواری
امام حسن علیه السلام در طول زندگی پر بركتش همواره در راه هدایت و ارشاد مردم گام بر میداشت و شیوهی برخوردش با عموم مردم - حتی دشمنان - چنان جالب و زیبا بود كه همه را به خود جذب میكرد.
مورخین نوشتهاند «روزی امام مجتبی علیه السلام سواره از راهی میگذشت. مردی شامی بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتی كه فحشهایش تمام شد، امام علیه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خندید و گفت: ای مرد! فكر میكنم در این جا غریب هستی... اگر از ما چیزی بخواهی، به تو عطا خواهیم كرد. اگر گرسنهای سیرت میكنیم، اگر برهنهای میپوشانیمت، اگر نیازی داری، بینیازت میكنیم، اگر از جایی رانده شدهای پناهت میدهیم، اگر حاجتی خواسته باشی برآورده میكنیم، هماینك بیا و مهمان ما باش. تا وقتی كه اینجا هستی مهمان مایی...
مرد شامی كه این همه دلجویی و محبت را از امام مشاهده كرد به گریه افتاد و گفت:
«شهادت میدهم كه تو خلیفهی خدا روی زمین هستی و خداوند بهتر میداند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پیش از این، دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوبترین خلق خدا میدانم.
آن مرد، از آن پس، از دوستان و پیروان امام علیه السلام به شمار آمد و تا هنگامی كه در مدینه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)
.
سلام
![[عکس: emamhasan2.jpg]](http://www.rasekhoon.net/_websitedata/article/articleimages/1110/10506/emamhasan2.jpg)
امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ میكرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقهی حقیقی كه به وی داشت همهجا سخن میگفت.
آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:
«هر كس میخواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه كند». (7)
«حسن گل خوشبویی است كه من از دنیا برگرفتهام». (8)
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در كنارش نشانید و نگاهی به مردم كرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». (9)
یكی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله میگوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم كه امام حسن علیه السلام را بر دوش میكشید و میفرمود: «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». (10)
روزی پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را بر دوش گرفته بود، مردی گفت: ای پسر بر مركب خوبی سوار شدهای. پیامبر فرمود: «او هم سوار خوبی است». (11)
شبی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نماز عشأ میخواند و سجدهای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحتبودم كه پیادهاش كنم. (12)
انس بن مالك نقل میكند كه: رسول الله صلی الله علیه و آله دربارهی امام حسن علیه السلام به من فرمود:
ای انس! حسن فرزند و میوهی دل من است، اگر كسی او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا بیازارد، خدا را اذیت كرده است. (13)
زینب دختر ابو رافع میگوید: حضرت زهرا (س) در هنگام بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله هر دو فرزندش را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و فرمود: اینان فرزندان شما هستند. اكنون ارثی به آنان بدهید. حضرت فرمود:
«شرف و مجد و سیادتم را به حسن علیه السلام دادم و شجاعت وجود خویش را به حسین علیه السلام بخشیدم». (14)
اسوهی بزرگواری
امام حسن علیه السلام در طول زندگی پر بركتش همواره در راه هدایت و ارشاد مردم گام بر میداشت و شیوهی برخوردش با عموم مردم - حتی دشمنان - چنان جالب و زیبا بود كه همه را به خود جذب میكرد.
مورخین نوشتهاند «روزی امام مجتبی علیه السلام سواره از راهی میگذشت. مردی شامی بر سر راه آن حضرت آمد و ناسزا گفت. وقتی كه فحشهایش تمام شد، امام علیه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خندید و گفت: ای مرد! فكر میكنم در این جا غریب هستی... اگر از ما چیزی بخواهی، به تو عطا خواهیم كرد. اگر گرسنهای سیرت میكنیم، اگر برهنهای میپوشانیمت، اگر نیازی داری، بینیازت میكنیم، اگر از جایی رانده شدهای پناهت میدهیم، اگر حاجتی خواسته باشی برآورده میكنیم، هماینك بیا و مهمان ما باش. تا وقتی كه اینجا هستی مهمان مایی...
مرد شامی كه این همه دلجویی و محبت را از امام مشاهده كرد به گریه افتاد و گفت:
«شهادت میدهم كه تو خلیفهی خدا روی زمین هستی و خداوند بهتر میداند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پیش از این، دشمنی تو و پدرت را به سختی در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوبترین خلق خدا میدانم.
آن مرد، از آن پس، از دوستان و پیروان امام علیه السلام به شمار آمد و تا هنگامی كه در مدینه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود. (15)
.
اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَحْشُرْنا مَعَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُمْ اَجْمَعینْ